از وقتی اولین فریادم را کشیدم
پیش چشمم دوراهی بود
شیر یا شیرخشک!
مادر یا دایه
هنوز هم درگیر دوراهی هایم
خانواده یا دوست
کار یا خانه
رفاه یا والدین
دنیا یا خدا!

و از همه دشوار تر همین آخریست....


14 آذر امسال اولین داشتنیه دنیاییم رو خریدم! اما دریغ از کمی و فقط کمی شادی موندگار! پشیمونم و میخوام بفروشمش چون حس میکنم از عهده ی داشتنش بر نمیام مگر اینکه کار دیگه ای داشته باشم...

تازه فهمیدم منم مثل یه عده کمال طلب شدم و شادیه داشتن دنیا برام خیلی زود فروکش می کنه.... باید کم کم درست شم!
اینجوری نمیشه... مدتیه انگاری فراموش کردم دلیل اینجا بودنم رو!
 خدایا منو آگاه کن... آمین

پس نویس:
رحلت شهادت گونه ی بزرگترین نبی و مهربان ترین خلق خدا حضرت محمد (ص) رو به همه ی مسلمونا و حتی غیر مسلمونا تسلیت میگم چون رفتن یه آدم مهربون از جمعمون برای همه دردناکه... شهادت امام حسن مجتبی (ع) اسوه ی بخشش و کرامت رو به دوست دارانشون تسلیت میگم و در آخر سالروز شهادت مظلومانه و غریبانه ی آنکه خدا از او راضی ست رو به همه ی ایرانیا تسلیت میگم میدونم دل هممون تو حرمشون آروم شده.
- میدونم متنم مثل همیشه نبود؛ فقط میخواستم یه چیزی بنویسم تا یادم بمونه که رسیدنی های دنیایی چقدر زود ارزششون رو از دست میدن.